شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
همیشه کوچه ماعطری ازشما دارد که آشـنـا بـه دلـش مـیـل آشـنــا دارد بگو که جسم که را در بغل گرفتی که دوبـاره روضه مابـوی بـوریـادارد
هزارشکرکه مژگان به ما حواله شده غـبـار پـای تـوتـأثـیـر کـیـمـیـا دارد
شبیه چشم شما سرخ میشودچشمش کسی که چشم برآن ریشۀ عـبا دارد
عـلاج تـشنـگیام رافـرات هم نکـند تـنــورسـیـنـه مـن داغ کــربـلادارد
به سینه میزنم و حلقه میزنم بردر دراین معامله یک دست هم صدا دارد دلـم هـوای حـرم کرده خوبمیدانم برات کرب و بلا را فقط رضا دارد دوباره خرجی ما بیحساب زهراداد همیشه سفـرۀ گـرمش هوای ما دارد